وقتی دلم مشهد میخواد با عکس و شعر خودم و سرگرم میکنم ... .
.
أعوذُ من کُرُباتِ السَّواحَل المَنحوس
به چشم‌های بلاخیز شاه اقیانوس

فرار میکنم از کوخ‌های خاک‌آلود
به ابرهای طهورای حضرت قدّوس

هراس وافرم از شام‌های تیره و تار
روانه کرد مرا تا حریم شمس شموس

وجوب شرعی و عقلی است این روانه شدن
برای من نه فقط! که برای گبر و مجوس

ستاره در حرمش میکند گدائی نور
و ماه از غم دوریش میخورَد افسوس

نوشته اند: «علیک الرّفیق ثمّ طریق»
شروع و ختم ره عشق: "یک سفر پابوس"
.
. «غلام همت آنم که زیر چرخ کبود»
دمی ز دست‌ کریم رضا(ع) نشد مأیوس

هر آنچه کرد که از زلف او جدا بشوم
گرفت باد ز دستم نتیجه‌ی معکوس

خموش باش کنیسا! سکوت بانگ جرس!
خموش باش کلیسا! سکوت کن ناقوس!

سکوت، اسقف و پاپ و برهمن و خاخام!
که میرسد دم نقّاره از مناره‌ی طوس

«رواق منظر چشم من آشیانه‌ی توست»
بیا و پا بگُذار ای طبیب کل نفوس

بزرگ و کوچک و پیر و جوان و مرد و زن
تو با تمامی عشاق میشوی مأنوس

منجّمان همه مات تلألؤات تو اند
و محو صبغه ی فیروزه ای اورانوس

توئی خدای خدایان مردم یونان
که خوانده اند ترا در زبان خویش: «زئوس»

اگر به «خاتم مهر طبیب ها» شهره ست
کمی ز علم تو در سینه داشت جالینوس

مناره‌های تو سرتر ز هر چه برج بلند
رواق‌های تو برتر ز قصر کیکاووس

قسم به هر چه که زیباتر است از زیبا
کبوتران تو زیباترند از طاووس

چقدر تا سر زلف تو پر زده سیمرغ
چقدر سوخته پیش قدوم تو ققنوس

مسیر شوسه‌ی شهری به شهر مشهد را
نمی‌دهم به قشنگیِ جاده‌ی چالوس

شبیه خانه‌ی کعبه حریم تو امن است
گناهکارم و در مرقد تو ام محروس
.
. "فقیر و خسته به درگاهت آمدم، رحمی!"
که دوری از تو مرا هست بدترین کابوس

علی الصّباح قیامت به نعره خواهم گفت:
که من اسیر تو بودم ز عهد دقیانوس ..

شعر از #سجاد_شاکری

دلم گرفته ... اللهم الرزقنا ... 😔😔😔😔