سفرنامه ای برای جامونده ها
#سفرنامه_عشق خاطره نگاری و روزنانه نویسی سفرم در اربعین پارساله
در این سفر یک روز تا اربعین حسینی مانده (۱۹صفر۱۴۳۵)

غروب نشده راه افتادیم به سمت حرم
پا ها امونم و بریده بود
از کوچه پس کوچه ها میرفتیم سمت حرم
شیش تا تفتیش بدنی رو گذروندیم تا رسیدیم به اول خیابون منتهی به حرم ینی شارع القبله
برای کسایی که سختشون بود توی این کوچه پس کوچه ها موتورهای سه چرخ بود که افراد و به سمت حرم میبردن
هوا داشت تاریک میشد چشم افتاد به گنبد نورانی ارباب (اشک اجازه نمیداد خیلی بتونمببینم درست مثل تصویر پایین سمت چپ)
درد پا فراموش شد
فقط بدو
جمعیت زیاد بود خیلی اجازه نمیداد
به زور از بین جمعیت رد شدیم
سه تا گشت بازرسی و رد کردیم
اومدیم جلوی باب القبله
یه پل اهنی بود که بخاطر شدت جمعیت باید از روش رد میشدیم ... تا بتونیم بریم سمت ورودی بین الحرمین و تل زینبیه سیل جمعیت خیلی زیاد بود ... .
.
این سفر نامه ادامه دارد ...