سفرنامه ای برای جامونده ها
#سفرنامه_عشق خاطره نگاری و روزنانه نویسی سفرم در اربعین پارساله

از خواب بیدار شدیم
اونایی که ساک اضافه داشتن باید وسایلشون و جابجا میکردن تا با ماشین ساک ها رو بفرستن کربلا ...
مام بلند شدیم فقط کوله رو مرتب کردیم
باطریا رو فول شارژ کنیم و کلا یه کم سر و سامون بدیم به کوله و محتویاتش و بر حسب نیاز بچینیم ...
نزدیکای غروب کارمون تموم شد
آماده شدیم برای نماز جماعت مغرب (بخاطر بعد مسافت و برنامه کاروان نمیشد رفت حرم) برای همین تو خود حسینه آماده شدیم نماز و بخونیم ...
بعد نماز جلسه توجیهی پیاده روی بود ...
جلسه با قرآن شروع شد
به دلیل نبود رحل مجبور شدیم از آدم استفاده کنیم😂😂😂 (تصویر بالا سمت راست)
یه سری توضیح دادن در مورد پیاده روی
که برای ظهر توقف توی عمود 350 ، شب توی عمود 600 و... و یه سری توضیحات پزشکی پیاده روی که بعضیاش و توی پست های #توضیحات_اربعین گفتم
بعدم گفتن که تا ساعت 11 شب ساک ها دم در حسینیه باشه تا با ماشین بره #کربلا فقط کوله ها بمونه ...
خب نوبت شامه (خداییش یادم نیس چی بود شام) بعد شام دیگه امشب زود خاموشی اعلام شد تا فردا صبح زود بعد اذان بتونیم راه بیوفتیم سمت کربلا ... ادامه دارد