سفرنامه ای برای جامونده ها
#سفرنامه_عشق خاطره نگاری و روزنانه نویسی سفرم در اربعین پارساله

کجا بودیم ؟ اهان گم شده بودیم ‌یه کم بعد اون سینه زنی مسولا پیدا شدن و گفتن سه کیلومتر فاصله داریم تا حسینیه محل اسکان
یه کم که پیاده رفتیم یه وانت پیدا شد قرار شد ساک ها رو ببره
مام پیاده بریم ... راه افتادیم تا بریم سمت حسینیه ، کوچه های تاریک و دنبال هم میرفتیم ... یه یک کیلومتری رفتیم وانتیه برگشت ، حالا نوبت خودمون بود که سوار شیم ، تقریبا یه سی نفری با وضعی خاص سوار شدن و رفتیم سمت حسینه ابوعلی ... خب رسیدیم
به به سفره پهن ...
اقا بفرمایید شام ، ساعت ۱۱:۳۰ شب 😒
نفهمیدیم چی بود فقط سه سوته خوردیم
گشنمون بود خب 😔
سه نفر داوطلبانه سفره رو جمع کردن و دیگه وقت استراحت بود ...
قبل خواب @mohammadreza_70 تز داد نماز صب بریم حرم ... 😳 دعا کن نماز صبح بیدار شیم ، حرم پیش کش والاع
دوستان هم اعلام امادگی کردن یکیش اقا @aliighaffari بود که تازه اونجا باهاشون اشنا شدیم و الان رفییییییق
گفتیم شما اگه بیدار شدید بریم ...
ساعت ۱۲ اینا گوشیا رو که داشتن می مردن زدیم شارژ و خوابیدیم
فردا چه اتفاقایی افتاد رو فردا عرض میکنم

_____________________

بزرگواران لطفا درباره ادامه دادن یا ندادنه این سفر نامه نویسی نظر بدید