این قسمت : خداحافظی

روز سه شنبه ۱۱ فروردین ۹۴ ، ساعت ۸ صبح بود که از پادگان دو کوهه حرکت کردیم به سمت تهران راه افتادیم و اخرین سکانس سفرمون بود تقریبا
بعد از نماز مغرب که توی ساوه خوندیم و مجدد سوار اتوبوس ها شدیم همه مشغول حلالیت گرفتن از هم شدن
کسایی که همدیگه رو نمیشناختن قبل این سفر ، توی سفر با هم رفیق شدن و شماره تلفن با هم رد و بدل کردند که بعد از سفر هم رفیق بمانند
داشتن من رو شوهر میدادن که خب جاخالی دادم خورد به رفیقم ، فک کنم به همین زودیا عروسی دعوتم 😅
و کلا از این جور اتفاقات زیاد افتاد 😂
در کل سفر خوبی بود با ادمای خیلی خوب و قطعا اگه بطلبن ما رو توی صعود #بازی_دراز و #راهیان_نور_غرب حتمن با همین کاروان خواهم رفت :)
یه تشکر ویجه هم میکنیم از کسی که واسطه شد تا من این سفر رو برم
یه تشکر هم از کسایی که توی این ۳۳ قسمت من و تحمل کردن چه کسایی که متن های طولانی رو خوندن و چه کسایی که از عکسا لذت بردند 😜😝
دم همگی گررررم 😅 تا سفرنامه ی بعدی یاعلی مدد