این قسمت : خاک عراق

مقصد بعدی و تقریبا اخرین مقصد سفرمون شرهانی بود
یادمانی که داخل خاک عراق بود و برای رسیدن بهش از مرز بین المللی و نقطه ی سفر مرزی باید عبور میکردیم و وارد خاک عراق میشدیم
این بخش از خاک عراق موقتا دست ایران برای تفحص هست و تا شش ماه اینده باید مجددا به عراق تحویل داده شود ... محل معراج شهدای شرهانی یه جای اروم و دوست داشتنی
بعد از روایت شنیدن تا اذان وقت داشتیم کمی
بچه ها مداحی کردن
اما چون نزدیک ترین جا به کربلا بود خوندن زیارت عاشورا بیشتر می چسبید ...
برا همین از کاروان جدا شدم و پشت سیم خاردار نشستم برا خودم زیارت خوندن
اذان مغرب شد و گفتن نماز تو حسینیه برگزار میشه رفتیم اونجا نماز خوندیم اما چه نمازی ... بین دو نماز وداع با راهیان نور به اندازه کافی همه حالمون گرفته بود که روضه ی حضرت علی اکبر هم بهش ضمیمه شد دیگه صدای حاج اقا رمضانی نمیومد از صدای گریه ی مردم
نماز و خوندیم و سوار اتوبوس شدیم

ساعت ۹:۳۰ که راه افتادیم ، ساعت ۱ رسیدیم دو کوهه
شب رو باید توی ساختمون ذوالفقار میرفتیم برای استراحت
چون فردا هم میخواستیم راه بیوفتیم برگردیم سمت تهران گوشیا رو میخواستیم شارژ کنیم که
یه بنده خدایی گفت توی ساختمونا پریز برق نیس 😳 مام سکته طور باور کردیم 😱 و به دوستان انتقال دادیم
اقو همین که رفتیم تو ساختمون دیدیم کنار هر تخت شیش تا پیریز برق هست 😒 آی ضایه شدیم ، آی ضایه شدیم
از همین تریبون یه سلامی خدمتشون عرض میکنیم 😝😝😝😝 .
.
#پست_بعدی_قسمت_آخر_سفرنامه