ویژه نامه ی شهادت حضرت ریحانه النبی (س) رو به صورت سریال نوشتاری با گزارش لحظه به لحظه وقایع بعد از پیامبر مرور میکنیم
باشد که مورد رضایت حضرتش قرار گیرد ...
بسم الله
#سریال_کمتر_از_صد_روز
قسمت ششم
✏️
.
.
#رد_پای_شیطان
این سخن در میان سیل نزاع و درگیری, بی معنا و مضحک به نظر می آید. هیچکس حتی احتمال نمیدهد چنین کلام نابجایی راه به جایی ببرد. اما در میان بهت همگان, ناگهان بشیر بن سعد _حتی قبل از اینکه خود عمر با ابوبکر دست بدهد_ پیش دستی میکند و با او بیعت مینماید.
بشیر سابقه درخشانی دارد و از بزرگان انصار است. اصالت او از قبیله ی خزرج است. با آنکه پیامبر با سالها تلاش, میان دو قوم اوس و خزرج صلح و برادری برقرار نمود اما گویا اعراب هرگز از اختلافات قبیله ای دست نخواهند کشید. پس چند تن از انصار که از قبیله اوس هستند از ترس اینکه خزرجیان بواسطه بیعت زود هنگام, نزد خلیفه از مقام و مکنت و امتیاز بالاتری برخوردار شوند برمیخیزند و با ابوبکر بیعت مینمایند. سپس به همین ترتیب بقیه افراد حاضر به سمت ابوبکر هجوم میبرند تا حتی المقدور از عنایت خلیفه آتی بی بهره نمانند. و به این شکل نقشه انصار برای بدست آوردن حکومت نقش بر آب میشود.
سعد بن عباده که تا دقایقی پیش تنها نامزد حکومت بود در گیر و دار بیعت جمعیت با ابوبکر زیر دست و پا لگدمال میشود و پسرش به زحمت و با کمک چندتن از انصار او را از سقیفه خارج میکند و به منزل بازمیگرداند.
اهل سقیفه پس از بیعت با ابوبکر همراه با او از آنجا خارج میشوند و در کوچه های مدینه به راه می افتند. عمر پیشاپیش آنان حرکت میکند در حالی که فریاد میزند:
"توجه! توجه! مردم با ابوبکر بیعت کرده اند."
سپس جمعیت آنان پیش میرود و به هر عابری میرسند او را میکِشند و دست او را به نشانه بیعت به دست ابوبکر میزنند. چه آن شخص به این کار مایل باشد چه از انجام آن امتناع کند.
اما با این همه سیر وقایع غیرمنتظره, هنوز جمعیت کثیری از مسلمانان از این اتفاقات شوم بی خبرند. هنوز ممکن است تأکیدهای متعدد پیامبر اسلام مبنی بر خلافت و وصایت و جانشینی امیرالمؤمنین, و به یاد آوردن بیعتی که هنوز دو ماه هم از آن نگذشته, و نیز رشادت و درایتی که حضرتش در طول بیست و سه سال در کنار پیامبر از خود نشان داده دیده ی انصاف بعضی از افراد را باز کند و حکومت را به آشیانه امن خود بازگرداند. و عمر هم به این خطر احتمالی اعتراف میکند:
"من به پیروزی مان یقین نداشتم تا اینکه..."