سفرنامه ای برای جامونده ها
#سفرنامه_عشق خاطره نگاری و روزنانه نویسی سفرم در اربعین پارساله
در این سفر دو روز تا اربعین حسینی مانده .
.
حدودای عمود ۹۱۰،۹۲۰ خواستیم استراحت کنیم ...
رفتیم توی یه موکب نشستیم
دور تا دور موکب عکس زده بودن
دقیق تر که دیدیم عکسای قمه زنی بود 😳😳
از موکب اومدیم بیرون ...
داشتم از پادرد می مُردم
سه تا از انگشتای پام تاول زده بود و خیلی درد میکرد ...
تو راه به کولمون عکس آقا رو زده بودیم که یه مرده اومد گیر داد اینا چیه ... یه کم بحث کردیم بعد فهمیدیم طرف جزو مرید های صادق شیرازیه 😕
دیم میخ اهنیه و سنگه ، واسه همین کلا راهمون و کشیدیم رفتیم ، البته با وساطت اقا ابوالفضل و الا علی میزدش 😂😂😂
حدودای عمود ۹۷۰ بودیم که غروب شد ... رفتیم یه جا نماز بخونیم بعد وضو اومدیم دور اتیش تا خشک بشیم و یه کمم سرما کم بشه ...دور آتیش با یه گروه چهار پنج نفره اصفهانی باصفا و کمی خل آشنا شدیم ...
(من خودن اصفهانیم پس مقصود از خل ، اون چندتا رفیق بودن ، کسی جبهه نگیره)
نماز خوندیم و دور هم جمع شدیم
.
.
این سفر نامه ادامه دارد ... .
.
پست بعدی شاید طولانی بشه و توی دو پست ارسالش کنم