سفرنامه ای برای جامونده ها
#سفرنامه_عشق خاطره نگاری و روزنانه نویسی سفرم در اربعین پارساله
در این سفر دو روز تا اربعین حسینی مانده است
موکب و پیدا کردیم
خلوت و خوب
دم درش هم یه پرچم اندونزی زده بودن
رفتیم وضو و نماز ...
یه کم خوابیده بودیم ...
که صدای مداحی شروع شد
از همه طرف اومدن گرد جمع شدن و شروع کردن به عزاداری ...
اومدیم بیرون ناهار قیمه علاچی خوردیم
خوب بود یه موجود دیگه ای هم تو راه دیدیم به نام خرما ارده ...
عجب چیزی بود
یدونه که میخوردی ۱۰ کیلومتر میرفتی :)))
یه سینی خرما بود که روش ارده و کنجد و اینا ریخته بودن و بسی حال میداد
از میوه ها و فلافل ها و چایی ها هم میگذریم دیگه ...
و باز هم بچه هایی که زائر بودن و شیوه حمل و نقلشون :))) فیلم عزاداری اندوزیایی ها رو هم بدون کپشن الان میذارم

ادامه دارد ....